از تو تا تو (یک)
کمی هم به یاد چشم هایت می نویسم.همان اندازه که عبورت از خیالم گمراهی محض است.من چه ساده آفتاب ایمانم را در ظلمت نگاهت از دست دادم.جایی که برایم دیگران معنایی ندارند.ا...
به یاد شهیدان حادثه ی پلاسکو
تو از آتش چه میدانی؟ و آواری که قلب مادران شهر را لرزاند و دستانی که از شعله فروزان شد نه بارانی نه طوفانی ولی این سیل آتش بود و آتش شعله هایش را به جان شهر می اندا...
رنگ آمیز
کسی که رفته است،بود.کسی که رنگم به رنگش می آمیخت و از دوستی فقط محبت کردنش را بلد بود. کسی که شعر هایش را لالایی شبانه ی چشم هایم خواهم کرد.کسی که بدون بوم،شعر می نوشت. ...
جایی نشسته ام...
جایی نشسته ام.جایی نزدیک حضور فاصله ها.جایی کنار بلور اشک هایی که سرد و بی مهابا می جوشند. ازآن دسته آدم هایی هستم که عقل و دلشان یکی ست.بدون عقل دلی ندارم و بدون دل،عق...
کوچه ی تنگ
پشت آن کهنه فروشی،در آن کوچه ی تنگ خانه ای هست که دیوار شده از گل و سنگ شمع آن خانه کسی بود که بردست ز یاد کرده ام بر سر او با همه ی عالم جنگ مُرد آن دل که به لبخند لبش خ...
کاغذهایم را که...
کاغذهایم را برمی دارم اذان می گویند.می خواهم طرحی از آن بزنم با زغال بزنم به دیوار اتاقم اما اذان نمی آید،فقط صدای پایش را می شنوم از آسمان کاغذ هایم را بر می دارم ا...
سالی که نکوست از نگاهت پیداست!
سال1395 رو تبریک نمی گم،(به جاش) سال1394 رو تسلیت می گم.مرگ نا به هنگامی بود.راستش هنوز آماده نبودیم اینه که درکش یه کمی سخته ولی خوب ما به احترامش تا روز چهلم مشکی می پو...
ورق می خوریم
بازهم یک سال دیگردر راه است.وقت یک خانه تکانی اساسی دردل.شاید زندگی شبیه قصه باشد که اگر باشد وقت آن است که ورق بخورد برود صفحه بعد...باز هم ما حکایت می کنیم و آن قدر...
خانه ام را دیدی؟
خانه ای ساخته ام..... با تو ام شاعر شهر،خانه ام را دیدی؟ بوی گل می دهد و عشق و خدا خانه ام بوی غزل می دهد انگار که یک شاعر تنها آنجاست. با تو ام بازرگان،خانه ام را دیدی؟...